2010-11-22

واسه هزارمین بار ، بازم شروع یه زندگی

زندگی منم ازاونجایی شروع شد که تصمیم گرفتم آدم باشم.البته خیلی از این تصمیم ها در طول زندگیم گرفتم، یعنی اگه راستشو بخواین مدام در حال تصمیم گرفتنم ... یکی میگفت تلاش مهم نیست خواستن مهمه ، یکی میگفت تلاش مهمه ... بیخیال مهم نیست چی مهمه، مهم اینه که یه اتفاقی بیوفته بالاخره، مهم اینه که یه شهاب سنگ از اون بالا بیاد بخوره تو مغز من تا شاید درست شم ...
اصلا چرا باید درست شد؟ درست چیه اصلا؟ اگه اونجور بشی که بقیه میخوان این یعنی درست شدن؟ اگه جوری که بقیه میخوان نباشی نشون دهنده اینه که  ایراد داری... یه ایراد گنده ... انگار که مثلا ریدی تو شلوارتو داری راه میری جلو چشم همه ...  آخه مشکل فقط این نیست که باید جوری بشیم که بقیه میخوان، مشکل اینه که هرکی یه چیزی میخواد... آدم تبدیل میشه به آفتاب پرست ... دیگه آدم نیست که ... اگه رفتی خونه یارو مومنه باید سرتو بلند نکنی که خدای ناکرده دختر خونرو ببینی .. اگه رفتی خونه یارو بی دینه اگه تو چشای دخترش زل نزنی میگه عجب آدم املیه  و  احترام گذاشتن حالیش نمیشه ... اگه شلوار جین بپوشی توی یک مراسم رسمی هی نگات میکنن و برداشتشون اینه که این بابا این چیزا حالیش نیست... دم بابام گرم هیچ وقت اسیر حرف مردمی با فرهنگ 2500 سال نشد . از همسایه بگیر تا علی گدا، بقال محلمون.

آره ما اسیریم ، یاد حرف چرچیل تو آدم برفی می افتم ، میگفت بشین چشم پاشو چشم بمیر چشم ... چقد از این چشما داریم میگیمو عمل میکنیم ... چی میشد اگه خودمون بودیم و میگفتیم ک.. لقه همه  من اینم به قول ترکا بودور که واردی 
بی خیال همه ، اگه حال میکنی یه بار تو شیشه نوشابه بشاشی حتما این کار و بکن ، اگه دوست داری واسه یه بارم شده با دمپایی بری خرید این کارو بکن...

No comments:

Post a Comment