2010-11-27

از لوطیان تا حرام لقمگان

اصولا از اولشم با آدمای مومن و با دین و ایمون مشکلی نداشتم، برعکس دوسشونم داشتم 
واقعی هاشونا ، نه هر آشغال کله ای ... چون واقعی هاشون کمتر اهل پدرسوختگی بازی و دروغ و دغلو، خانم بازی و این بساطان
 داشتم به انواع و اقسام بسیجی فکر میکردم .. چقدر سیر نزولی داشتن اینا
  ... 
بسیجی هام دسته بندی دارن واسه خودشون ... نمیشه گفت اینایی که دارن مردمو به خون میکشن بسیجی نیستن ... مثل این که نمیشه گفت آدم هایی که آدم کشن، آدم نیستن ، خوب آدمن اما از نوع آدم کش ، اونام بسیجی ان از نوع عوضیش ...

یه سری از بسیجی ها مثه شهید همت و  زین الدین و باکری و باقری و ... اینا اسطورن ... بزرگن ، وقتی حقیقت ها رو راجع بهشون میخونی و میفهمی مو رو به تنت سیخ میکنن ... نمیشه راحت راجع بهشون چیزی نوشت ...

یه سری بسیجی هم  گم و گورشدن یعنی اگه بگردی هم سخت پیدا میشن اینا زمان جنگ خدمت های زیادی به مردم و مملکت کردن اما خودشونو از دولتی ها نمیدونن و اهل صدقه گرفتنم نیستن، کلا با این مدلش خیلی حال میکنم ، چندتاشون به پستم خوردن ... میبینیشون کیف میکنی ، شارژ میشی ، بزرگن ... واقعا لوطین.

یه سری بسیجی ها عین کبریت بیخطرن اصولا کاری به کار داستان های سیاسی ندارن... صرفا میرن تو پایگاه بسیج واسه یادگرفتن دفاع شخصی و استفاده از کارت فعال برای کسری خدمت و نیم کیلو مرغ و یه بادگیر سبز فسفری ... 

یه مدل دیگه هستن که دنباله روی رهبرن ... هرچی بگه مثل گوسفند بع بع میکنن واسش و واقعا چیزی نمیفهمن ، خوابن ، فقط نوک دماغشونو میبینن ، خیلی بدبختن چون خالین، باور دارن که باید ولی امر داشته باشن، باور دارن که چیزی نمیفهمن ... باور دارن که تمام تصمیمات رو کس دیگه ای باید بگیره ... دلم به حالشون میسوزه ... آدمارو میزنن و میکشن اما نمیفهمن که کارشون اشتباهه، اینا نادون هایی هستن که نمیدونن نادونن ...
اما یه مدل بسیجی هست  که میدونن حق با مردمه و جلو مردم وای میستن واسه تخلیه عقده های زندگیشون، واسه یه لقمه نون بیشتر یا... اینا واقعا که حروم لقمن ...

No comments:

Post a Comment